Sorry. No data so far.
آیا اصولگرایی به معنای یک جریان سیاسی دارای احزاب سیاسی مشخص است یا آنکه اصولگرایی را میتوان به یک ادبیات سیاسی دارای عقیده و آرمان خاص تعریف نمود؟
پایگاه تحلیلی مصداق/ باوجود آنکه رئیس دولت سیزدهم در روند انتخابات بهعنوان فردی مستقل حضور یافت و خود را از وابستگیهای حزبی و جناحی بهدور داشت، امّا در ادبیات سیاسی معاصر و در فهم عامه مردم، دولت سیزدهم بهعنوان یک دولت اصولگرا شناخته میشود.
حال سؤال اینجاست که اصولگرایی چیست؟ آیا اصولگرایی به معنای یک جریان سیاسی دارای احزاب سیاسی مشخص است یا آنکه اصولگرایی را میتوان به یک ادبیات سیاسی دارای عقیده و آرمان خاص تعریف نمود. برای پاسخ به این سؤال باید واقعبین بود. اصولگرایی در جامعه سیاسی معاصر ما، هم شامل یک حرکت سیاسی تحزّب گونه است و هم برای آن مرزها عقیدتی قائل میشوند. در ادامه به بررسی این دو بعد از اصولگرایی و معنای درست آن خواهیم پرداخت.
اگر اصولگرایی بهعنوان یک حرکت سیاسی تحزّب گونه در نظر گرفته شود، باید به الزامات کار حزبی صحیح در چهارچوب نظام جمهوری اسلامی پرداخت. تحزّب در اندیشه رهبری فرزانه انقلاب، دارای دو معنای درست و غلط است. تحزّب صحیح در اندیشه ایشان، جریانی است که برای هدایت اندیشههای مردمی شکل میگیرد و در عرصه سیاسی میکوشد تا با روشنگری مردم را نسبت به مناسبات سیاسی جاری کشور آگاه سازد. نمونه بارز این نوع حزب از منظر رهبری معظم انقلاب، «حزب جمهوری اسلامی» است که در سالهای ابتدایی انقلاب اسلامی فعالیت میکرد و در تاریخ ۱۱ خرداد ۱۳۶۶ تعطیل شد: “یک حزب این است که مجموعهای از صاحبان فکر سیاسی یا اعتقادی و یا ایمانی مینشینند و تشکلی درست میکنند و میان خودشان و آحاد مردم کانالکشی میکنند و مردمی را با خودشان همراه میکنند، تا فکر خود را به آنها برسانند. کانونهای حزبی تشکیل میشود، هستههای حزبی تشکیل میشود، سلولهای حزبی تشکیل میشود و اینها در این مرکز مینشینند و افکاری را که خودشان به آن اعتقاد دارند و پای آن ایستادهاند – چه فکر سیاسی، چه فکر غیرسیاسی، چه فکر دینی، چه فکر غیردینی – در این کانالها میریزند و این افکار به تکتک افراد میرسد و آن مردمی که اینها را قبول میکنند، با اینها پیوند پیدا میکنند. به نظر من، این سبک تحزّب، منطقی است «حزب جمهوری اسلامی» برایناساس تشکیل شده بود و همینطور بود. البته به طور طبیعی اگر حزبی با این خصوصیات، در مرکز خودش توانست آدمهای بافکرتر و زبدهتر و خوشفکرتری داشته باشد، میتواند تعداد بیشتری را با خودش همفکر کند. نتیجه این خواهد شد که وقتی انتخاباتی پیش آمد، تا از طرف مرکزیت این حزب چیزی گفته شد، آن مردم ازروی اعتقاد خودشان بر طبق آن عمل میکنند؛ یا حتّی بدون اینکه آن مرکزیت چیزی بگوید، چون معیارهایشان یکی است، با یکدیگر همفکراند. این شکل درستِ تحزّب است و البته چنین چیزی الان در کشور ما نیست. شاید به شکل خیلی ناقصش یکی، دو نمونه در گوشهوکنار پیدا شود؛ امّا بعد از «حزب جمهوری اسلامی» – که ما تعطیلش کردیم – دیگر چنین چیزی را به این شکل من سراغ ندارم.”(۱)
معنای دیگر از تحزّب که مورد انتقاد رهبری انقلاب قرار دارد، تحزّبی است که برای کسب قدرت و بر مبنای منفعتهای شخصی و گروهی شکل میگیرد. در این تعریف از تحزّب، افراد ولو با داشتن افکار متضاد برای کسب قدرت و منفعت بیشتر حول یک تشکل، اقدام به فعالیتهای سیاسی و حزبی میکنند. این نوع از تحزّب در عمل تعهدی نسبت به روشنگری و آگاهی مردم ندارد، بلکه در بسیاری موارد برای دستیابی به اهداف خود اقدام به فریب افکارعمومی نیز میکند: “یکطور حزب هم هست که همان حزبهای رایج امروز اروپا و آمریکاست؛ مثل حزب جمهوریخواه، حزب دمکرات، حزب کارگر انگلیس، حزب محافظهکار انگلیس. این احزاب مبنایشان بر این پایهای که ما گفتیم، نیست. مجموعهای از خواص، با یک منفعت مشترکی که بین خودشان تعریف میکنند – ولو در خیلی از مسائل با یکدیگر همفکر هم نیستند؛ گاهی خیلی هم با هم مخالفاند! – مینشینند با همدیگر قرارداد میگذارند و یک حزب به وجود میآورند. این حزب در میان مردم معروف است؛ اما عضو مصلحتی دارد، نه عضو فکری. تفاوت اساسیاش اینجاست. عضو مصلحتی یعنی چه؟ یعنی اینکه فلان سرمایهدار، فلان کاسب، فلان استاد، فلان فیلسوف، احیاناً فلان روحانی، از این حزب حمایت میکند. مثلاً فلان روحانی میگوید من به مریدهای خودم دستور میدهم که به کاندیدای شما رأی بدهند، اما در مقابلش شما باید فرضاً به مسجد یا کلیسای من این امتیاز را بدهید؛ آنها هم قبول میکنند! آن مردمی که رأی میدهند، نه آن کاندیدا را میشناسند، نه فکر حاکم بر او را میشناسند، نه مؤسّسان حزب را درست میشناسند، نه میدانند آن کاندیدا چهکار میخواهد بکند … چندی پیش من به مناسبتی این نکته را گفتم که در تحزّب بایستی کسب قدرت موردنظر نباشد. اگرچه کسب قدرت برای یک حزبِ موفّق یک امر قهری است – یعنی وقتی که پای انتخابات به میان آمد، شما که حزبی دارید و طرفداران زیادی دارد و مردم با شما همفکرند، به طور طبیعی نمیتوانید بیتفاوت باشید که مثلاً این فرد رئیسجمهور شود یا آن شخص دیگر؛ لابد به یکی عقیده دارید. به طور طبیعی این عقیده شما اثر میگذارد و رأی دهندگان به او زیاد خواهند شد – اما هدف حزب نباید بهدستآوردن قدرت باشد. هدف بایستی هدایت فکری مردم به سمت آن فکر درستی باشد که خود شما به آن اعتقاد دارید.” (۲)
در این نوع از تحزّب گرایی انگیزههای مادی در محوریت قرار دارد، درحالیکه در تحزّب مطلوب در جمهوری اسلامی انگیزههای دینی در محور فعالیت افراد است: “انگیزه دینی، با انگیزههای مادّی و حزبی فرق میکند. در انگیزههای مادّی و حزبی، کسب قدرت و حکومت، بیشتر مطرح است. اشخاصی که وارد مبارزه میشوند، هرکدام برای خودشان جایگاه و موضعی را تعریف میکنند: در نظام آینده، ما چهکار باید بکنیم؟ چهکاره باید بشویم؟ اما در حرکت دینی، این حرفها نیست؛ همه برای انجام تکلیف وارد میشوند.” (۳)
برایناساس اگر اصولگرایی در قامت یک جریان سیاسی تحزّب گونه، تبدیل به مجمعی برای تقسیم پستها و مناسب سیاسی شود و مبنایی برای تقسیم قدرت بدون لحاظ تفکرات صحیح اصولگرایی قرار بگیرد و صرفاً به ابزاری برای کسب رضایت احزاب و جریانهای مدعی اصولگرایی بدل شود، بی شک در مسیر ناصحیحی قدم برداشته است.
امّا اگر بخواهیم به معنای دقیقتر با اصولگرایی بهعنوان یک مرام سیاسی آشنا شویم باید به شاخصههای آن بپردازیم. رهبر معظم انقلاب اسلامی در دیدار با اعضای دولت در سال ۱۳۸۵ نوزده شاخص را برای اصولگرایی برمیشمرند: «عدالتخواهی و عدالتگستری»، «فساد ستیزی و سلامت اعتقادی و اخلاقیِ مسئولان کشور»، «اعتزاز به اسلام»، «سادهزیستی و مردمگرایی»، «تواضع و نغلتیدن در گرداب غرور»، «اجتناب از اسراف و ریختوپاش»، «خردگرایی و تدبیر و حکمت در تصمیمگیری و عمل»، «مسئولیتپذیری و پاسخگویی»، «اهتمام به علم و پیشرفت علمی»، «سعه صدر و تحمل مخالف»، «اجتناب از هواهای نفس»، «شایستهسالاری»، «نظارت بر عملکرد زیرمجموعه»، «تلاش بیوقفه برای این خدمات»، «قانونگرایی»، «شجاعت و قاطعیت در بیان و اعمال آنچه که حق است»، «انس باخدا»، «انس با قرآن» و «استمداد دائمی از خدا». (۴)
این شاخصها بهروشنی مسیر صحیح اصولگرایی را مشخص میکنند. در چهارچوب این شاخصها نمیتوان به کسب قدرت و سهمخواهی جریانی از مناسب دولتی و سیاسی پرداخت. بلکه در حقیقت این شاخصها اصولگرایان را به مبارزه با آنچه «سهمخواهی» مینامند، فرامیخواند.
به هر صورت در اندیشه امام امّت (دامتبرکاته) چه اصولگرایی را به یک جریان سیاسی تحزّب گونه و چه به یک مرام سیاسی تعریف کنیم، مسئله کسب قدرت و انتفاع مادی از آن سلب خواهد شد. امید است که تمام مدعیان اصولگرایی در مسیر سیر سیاسی خود به این رهنمودها پایبند بوده و از کمالات مطرح شده در این شاخصها بهرمند شوند.
۱) ۱۳۷۷/۱۲/۰۴
۲) همان
۳) ۱۳۷۷/۱۱/۱۳
۴) ۱۳۸۵/۰۶/۰۶
در این پرونده بنا به بازخوانی و انتشار مصاحبههای کمتر دیده شده «آیت الله سید علی خامنهای» با رسانههای مختلف داخلی و خارجی در دوران ریاست جمهوری داریم.
حقوق شهروندی در اندیشه امامین انقلاب اسلامی(۱8)