Sorry. No data so far.
وقتی که از وثقالدوله میپرسند که چرا آن قرارداد ننگین را بستی، میگوید: «کجای این قرارداد ننگین است؟ اوضاع بههمریخته، ملک و مملکت آشوبزده است و باید با یک مرکز با ثباتی یک پیمانی ببندیم و یک ارتباطی برقرار کنیم»؛ در آن دوره آن مرکز ثبات انگلستان بود.
پایگاه تحلیلی مصداق/ در بخش اوّل گفتگو با دکتر مجید بهستانی استاد و عضو هیئت علمی دانشگاه، در موضوع قرارداد ۱۹۱۹ به ابعاد سیاسی اجتماعی آن دوران پرداختیم؛ در بخش دوم این گفتگو با چند سوال به استقبال ایشان رفتیم که در ادامه ارائه میگردد.
مصداق: یعنی کاری که انگلیسیها نتوانستند با انعقاد قرارداد ۱۹۱۹ انجام دهند با یک روش دیگر و با آوردن رضاخان روی کار همان اهداف را پیگیری کردند.
خیلی گفته میشود که دولت رضاخان یک دولت ضد قاجار است. اما خیلی از رجال رضاخان قاجاری هستند؛ یعنی کسانی که در دولتهای مختلف مظفری، احمدشاهی وزیر و نخست وزیر بودند در دوره رضاخان هم وزیر و نخست وزیر شدند البته تا چند سال اول اینگونه بود و بعد از چند سال رضاخان شروع به کشتن و خانه نشین کردن و تبعید این رجال سیاسی میکند ولی به هرحال تا چندسال اول همین افراد در ساختار پهلوی وجود داشتند.
مصداق: میتوانیم بگوییم که رضاخان در آن مقطع ناگزیر بوده است تا فرصتی داشته باشد نفرات خودش را تربیت یا شناسایی کند؟
نه اینگونه نبوده است چون اینها شبکه انگلیسی بودند و رضاخان خودش یک آدم بی سواد و اسلحه به دست بوده است و قبل از آن هم که زنجیر میانداخت و اصلاً آدم سیاست و حکومت نبود. البته این اواخر وزیر دفاع میشود و وارد سیاست میشود و مدتی هم سپهبد میشود و چندتا از این وزارت خانهها را هم تا مدتی خودش برعهده میگیرد. بههر حال اینها یک شبکه انگلیسی بودند که قرار بود با ۱۹۱۹ همکاری کنند که نشد و ذیل پرچم رضاخان همکاری خود را ادامه دادند.
مصداق: نقش بسته شدن قرارداد ۱۹۱۹ و آمدن رضا خان چه نکات هویتی داشت چون اینها به دنبال در دست گرفتن و ازبین بردن هویت مردم داشتند و حضرت آقا هم در موضوع دیگری این نکته را بیان میکنند که دلیلی اصلی اینکه همه انقلابهایی که در منطقه ما رخ داد نتوانستند قوام پیدا کنند این بوده است که مستعمران آمدند و بحث هویتی را زیر سؤال بردند.
دقیقاً همین است؛ قبل از اینکه دولت رضاخان یا اتفاقات اواخر دوره قاجار رخ بدهد شما ۵۰-۶۰ سال میبینید که طبقه باسواد، درس خوانده، فرنگ رفته مدام موفقیتهای آن طرف را توی سر ایران و درباریان و حتی مردم میزنند. شما مطبوعات حتی درباری را هم بخوانید میبینید که چنین خطی وجود دارد و میگویند که ما میخواهیم اورپایی شویم و پیشرفت کنیم. این ادبیات پیشرفت و اروپایی شدن در دوره رضاخان شکل نگرفته است بلکه در دوره ناصری، مظفری و احمدشاهی هم وجود دارد و در مطبوعات هم آمده است. حال در دوره محمدعلی شاه که مطبوعات درباری سرکوب شد. مطبوعات غیر درباری هم مانند مطبوعاتی که در ترکیه، جمهوری آذربایجان و هند چاپ و وارد ایران میشد که کاملاً این خط عقب ماندگی و درخواست پیشرفت وجود دارد یا موفقیتهای ژاپن گفته میشود. این اتفاقات دو یا سه نسل قبل از اتفاقات زمان رضاخان وجود داشته است.
نخبگان ما یعنی کسانی که مینویسند و تریبون دارند از بدبختی میگویند حتی علمای ما در نجف و برخی از علمای برخی از بلاد اسلامی مانند فارس، قم، مازندران و تبریز نیز از پیشرفتهای اروپایی دفاع میکنند، از وجود پارلمان دفاع میکنند و به همین دلیل است که وقتی بحث مشروطه پیش میآید از مدافعان مشروطه هستند و حتی جانشان را دادند.
ذهنیت عقب ماندگی و مفت نبودن هویت سابق ایرانی یا هویت کنونی ایرانی و ضرورت پوست اندازی، تغییر باورها و ارزشها و حتی ساختارها و … که از بنیان شروع میشود و تا بالا میآید در ذهن ایرانیها حقنه میشود. اینکه می گوییم ایرانیها منظورمان کشاورها و دامدارها نیست منظورمان کنشگران اجتماعی و تاثیرگذاران است مانند کسانی که جلوی مجلس تحصن میکنند، کسانی که در حرم شاهعبدالعظیم تحصن میکنند، بازاریها و کسانی که سرشان بالا است و اطراف را میبینند. بخش قابل توجهی از اینها کاملاً یا تا حد زیادی غرب زده میشوند و نسبت به هویت خودشان بیگانگی پیدا میکنند. خوب زمینه بسیاری خوبی هست که افرادی روی کار بیایند که ایران را با قدرت به سمت پیشرفت و اروپایی شدن هل بدهند و حتی اگر نیاز شد به زور این کار را انجام دهند که مدل دیکتاتوری منور رضاخان میشود.
تقربیا بسیاری از مشروطه خواهان و منور الفکران قاجاری سرمقاله مینویسند و کف و سوت میزنند که خوشا به حال ملت ایران که بالاخره یک منجی آمد. ایده منجی اینجا شکل میگیرد چون ملت ایران خیلی احساس بدبختی و عقب ماندگی میکنند. یکی دو بار هم بیماریهای همه گیر مانند سل و طاعون آمد و بخش قابل توجهی از مردم مشهد و سمنان و اصفهان کشته شدند و این استانها به لحاظ روانی آسیب دیدند. این وضعیت در دوره رضاخان ادامه پیدا میکند و حادثه ۲۸ مرداد رخ میدهد. اما در فاصله ۲۸ مرداد که گفته میشود مردم ایارن هوشیار شدند تا سال ۵۷ که انقلاب شد ما اتفاقات مهم سیاست خارجی داریم اما مردم ایران انگار نه انگار و به تعبیر آقا فقط تماشاچی هستیم و هیچ کاری نمیکنیم مثلاً بحرین را از ایران جدا کردند، کجا تحصن شد؟ کجا اعتراض شد؟ غیر از دو سه نفر که پان ایرانیسم که داخل مجلس سر و صد کردند نه بازاری تعطیل شد و نه اتفاق خاص دیگری رخ داد. یا مثلاً در کاپیتالاسیون شما نسبت به آمریکا حاکمیت خود را نقض کردید و به لحاظ حقوقی پایینتر آمدید. اما هیچ اعتراضی نشد و غیر از امام که اعتراض کرد و در ورامین و قم اعتراضات کوچکی انجام شد بقیه ملت حتی مصدقیها کاری نکردند.
چون به لحاظ هویتی و فرهنگی ملت ایران پذیرفته بودند غربیها و آمریکاییها برتر هستند و حقشان است و او نمیتواند به من ایرانی و دادگاههای ایرانی اعتماد کند که اگر آسیب دید با او به عدالت رفتار شود و ما باید به او امتیاز بدهیم که او لطف بکند در ایران به ما آموزش و پرورش، فیلم سازی، استفاده از نفت و … را یاد بدهد. قدرت نظامی من را تقویت بکند، امنیت من را تأمین کند. بنابراین هیچ اعتراضی نشد. اتفاقات دیگری هم وجود دارد اما من دو مورد برجسته را گفتم. ملت ایران کجاست؟ ملت ایران خواب است و این خواب، یک خواب ۱۰۰-۱۵۰ ساله است. مدام قلمهای منوالفکری و بعد از آن روشن فکری، نویسندگان، طبقه تحصیل کرده و مطبوعات و فیلمها و جاهای مختلف یا آن طرف را تدریس میکنند و یا این طرف را تقبیح میکنند و تحقیر میکنند مثلاً در سینما تحقیر میکردند؛ فیلمهایی که در دهه ۲۰ تا ۴۰ ساخته شد تحقیر ایران بود و آداب و رسوم را به مسخره میگرفت و آنها را لودی نشان میداد. از طرف دیگر یک آمریکایی را نشان میدهد که خیلی جنتلمن است یا یک خانم اروپایی را نشان میدهد که خیلی لیدی است و تصویر سازی میکند. در مطبوعات به لحاظ علمی این قضیه را صریحاً یا تلویحاً انتقال میدهیم.
بنابراین اتفاقی که افتاده است از حدوداً ۵۰-۶۰ سال قبل از ۱۹۱۹ این جریان ایران ستیزی یا ایران تحقیری شکل میگیرد و همزمان با حضور مطبوعات و ترجمه کتب اروپایی و باز شدن چاپ و نشر در ایران است و با بسیاری از تحولات مدرن و جدید همزمان است. این دوره با توجه به دوره قبل بسیار هم فشرده است و دوره طولانیای نیست و در یک دوره فشردهای این داستان برای ما رخ میدهد. مثلاً ناصرالدین شاه چند جا متوجه میشود و میخواهد جلوی این قضیه بایستد اما چون مرد این کار نیست و دربارش مطلقاً در اختیارش نیست، امیرکبیر و فراهانی که مردان ایرانی هستند و میتوانند ایران را به عزت برسانند و در واقع ایرانیت را در مقابل هویت خارجی یک استقلالی ببخشند سریعاً یا کنار گذاشته میشوند و کشته میشوند.
این خیلی دروغ بزرگی است که ما حذف امیرکبیر را به حسادت مادر شاه خلاصه کردهایم. در کتب تاریخی انگلیسی این هست. (انگلیسی که می گوییم منظور زبان انگلیسی نیست منظورم همین کتابهای فارسی خودمان است که با خط و فکر انگلیسی نوشته شده). چرا امیرکبیر رفت؟ چون امیرکبیر حساب کتاب دربار را محدود کرده بود، حساب کشی میکرد و هم محدود پول میداد و حساب خرجها را داشت. دست زنان دربار را هم از عرصه سیاست کوتاه کرده بود و این باعث حسادت مادر ناصرالدین شاه شد. مادر ناصرالدین شاه هم با یکی از رجال سیاسی توطئه میکنند و امیرکبیر را میکشند. این داستان خیلی کاریکاتوری است. واقعیت مطمئناً چیزی دیگری است و دست سفارت خانههای خارجی در تهران در پشت پرده وجود داشته است.
مصداق: به عنوان نکته پایانی همین خط فکری که میفرمایید یعنی خط هویتزدایی از مردم هنوز هم بین اساتید دانشگاه، سیاسیون، کنشگران اجتماعی و … هم وجود دارد. این خط رو چطور ارزیابی میفرمایید؟
بله همینطور است اما من نخواستم آنها را بیان کنم. وقتی که از وثقالدوله میپرسند که چرا آن قرارداد ننگین را بستی، میگوید: «کجای این قرارداد ننگین است؟ اوضاع بههمریخته، ملک و مملکت آشوبزده است و باید با یک مرکز با ثباتی یک پیمانی ببندیم و یک ارتباطی برقرار کنیم.» در آن دوره آن مرکز ثبات انگلستان است. ادبیاتش خیلی شبیه ادبیات برخی از سیاستمداران امروز ما است که میگویند مستشارهای خارجی را بیاوریم تا آنها اقتصاد را سامان بدهند. حتی گفته شده که مدیر خارجی، شهردار خارجی وارد کنیم و این ادامه همان داستان است. از مربیان ورزشی بگیرید تا … من نمیگویم که باید مطلقاً خارجیها را بیرون کرد نه همانطور که کتاب و مقاله خارجی میخوانیم و از دستاوردهای آنها استفاده میکنیم باید در صنعت ماشین یا برخی موارد که واقعاً به این نتیجه میرسیم که به لحاظ تکنیکی واقعاً توانمند نیستیم خوب میتوانیم کمک بگیریم نه اینکه آن را بر خود سوار کنیم و مطلق حاکمیت یا برخی از حاکمیت را به آنها بسپاریم و زیر سؤال ببریم.
در این پرونده بنا به بازخوانی و انتشار مصاحبههای کمتر دیده شده «آیت الله سید علی خامنهای» با رسانههای مختلف داخلی و خارجی در دوران ریاست جمهوری داریم.
حقوق شهروندی در اندیشه امامین انقلاب اسلامی(۱8)
دیدگاه بگذارید