از دیدگاه آیتاللهخامنهای، عدالت از مهمترین شالودههای جامعه انسانی و اسلامی است و بهمعنای آن است که در جامعه هرچیزی در جای خود و متناسب با جایگاه خویش قرار گیرد و حقوق فردی و اجتماعی بهنحو احسن مراعات شود. از این منظر عدالت از اساسیترین مفاهیم بنیادی فلسفه اخلاق و فلسفه سیاسی است و نقطه تلاقی سه حوزهی دین، فلسفه و جامعه است و از مهمترین غایات زندگی سیاسی انسانهاست.
در بخش بیستوپنجم از درسنامه حقوق شهروندی از منظر امامین انقلاب به مفهوم عدالت پرداختیم؛ در این قسمت اقسام عدالت را مورد بررسی قرار میدهیم.
گونهشناسی عدالت
در فلسفه سیاسی آیتاللهخامنهای عدالت، تکنگارهای از مفاهیم ذهنی و بریده از ابعاد و حقیقت انسان نیست، بلکه همانطوری که بیان شد، از گستردهترین مفهوم زندگی سیاسی است که همه گستره حیات فردی و اجتماعی را دربر گرفته است و تمام حوزههای فرهنگی، اجتماعی، سیاسی، اقتصادی را مشحون از خود ساخته است. در نشئه عالم “تکوین”، عدالت مفهوم بنیادی و فراگیر است که زمامش در دست خدای متعال قرار دارد و در نشئه “تشریع” عدالت غایتی آرمانی است که زمامش را بهدست خلیفهالله یعنی انسان دادهاند تا بر مبنای الگوی پیشینی عدالت الهی و دستورالعمل تکلیفی، همه آرمانها، اندیشهها، سازوکارها و رفتارهای عینی و ذهنی خود را براساس آن تنظیم کند. آیتاللهخامنهای در عبارت گویایی این حقیقت را به تصویر کشیدهاند: «اسلام یک جهانبینی است، یک بینش است، یک فلسفه است که خود آن فلسفه معتقد به عدل در همه وجود است، معتقد است به حساب در همه ذرات و ارکان عالم و معتقد است که همان محاسبه و توازنی که در تمام عالم هست، باید در نظام اجتماعی انسان هم باشد. عدالت فقط مال زندگی انسان نیست، در همه آفرینش عدالت وجود دارد و باید وجود میداشته و وجود دارد و تفکر و بینش اسلامی اینست که عدالت هست. در زندگی انسان هم باشد. عدالت حق است. حق یعنی آن قانونی، آن جعلی که منطبق با واقعیتهاست. این حقّ است؛ بنابراین اینطور نیست که ما بگوییم اسلام منهای فلسفه و منهای آن جهانبینی و منهای اخلاق و منهای همهچیز دیگر … اینها همان عدالت اجتماعی است.»[۱] بنابراین تلقی از فلسفه سیاسی اسلام، عدالت، انواع و گونههای متنوعی پیدا میکند که به دلیل اختصار در اینجا به گونههایی از آنها اشاره میشود:
بند اول: عدالت تکوینی
در موارد زیادی که مقوله عدالت در اندیشه آیتاللهخامنهای وارد شده است، قبل از طرح عدالت در زندگی انسانی به مهندسی عدالت در نظام آفرینش اشاره شده است.
بند دوم: عدالت تشریعی و تأمینی
بعد از مهندسی عدالت در پهنه هستی، خداوند عدالت را در زندگی انسانها “تشریع” فرموده است و “تأمین” آن را بخشی از دین و شریعت قرار داده است. «عدالت، یعنی تأمین کردن هدفی که قرآن برای ارسال رسل و انزال کتب و شرایع آسمانی، در یک جا بیان فرموده است “لِیَقُومَ النَّاسُ بِالْقِسْطِ”؛ اقامهی قسط الهی. قسط و عدل با دستوری که اسلام برای این معین کرده است که بهترین تضمین و تأمین کننده عدالت است. [۲] این حق برخورداری از عدالت، در اسلام قابل تأمین است.»[۳]
بند سوم: عدالت آرمانی
در فلسفه سیاسی آیتاللهخامنهای گاهی عدالت بهمثابه یک آرمان متعالی (فارغ از تکوینی یا تشریعی بودن آن) ترسیم شده است که همه انبیا برای ایجاد و اجرای آن مبعوث شدهاند[۴] و مأموریت داشتهاند تا انسانها را نیز برای برپایی و قیام به این آرمان وادار نمایند.
بند چهارم: عدالت مقدمهای و ابزاری
عدالت هم آرمان بشر است و هم مقدمه رسیدن به سایر آرمانهاست: «برای رسیدن به عدالت در جامعه و نیز حکومت اسلامی در میان اجتماعات بشری هم با اینکه هدف بزرگی محسوب میشود، ولی خود آن یک مقدمه برای تعالی و رشد انسان است که در تزکیه آدمی نهفته است.»[۵]
بند پنجم: عدالت دینی
در مقابل فلسفه سیاسی معاصر غرب که عدالت را اخلاقی و عقلی و در مقابل دین قرار میدهد، در فلسفه سیاسی آیتاللهخامنهای عدالت جزء ذات ادیان دانسته شده است. اسلام و سایر ادیان الهی بر این حقیقت تأکید دارند. «آیه معروف سوره حدید که ارسال رسل و فرستادن کتابهای آسمانی را برای اینگونه که “لیقوم الناس بالقسط”[۶] تا مردم به عدالت قیام کنند کاملاً نشان میدهد که ادیان برای ایجاد یک نظام عادلانه اصلاً میآیند. بدون داشتن این هدف، ادیان دینی وجود ندارد اصلاً، یعنی این هدف را نداشته باشند؛ بنابراین هیچ شکی نباید داشت که عدالت جزء ذات اسلام است و ذات همه ادیان است.»[۷]
بند ششم: عدالت حقوقی
با وجودی که از گذشتههای دور این اتفاقنظر وجود دارد که عدالت از حقوق طبیعی و نیاز به آن در فطرت آدمی ریشه دارد، معالوصف، یکی از بحثها درباره عدالت این بوده است که عدالت حقّ است یا تکلیف؟ برخی از رویکردها به این امر گرایش یافتهاند که عدالت تنها یک حق یا تنها یک تکلیف است. در اندیشه آیتاللهخامنهای، حقّ یا تکلیف دانستن عدالت به جایگاه و رویکرد به آن وابسته دانسته شده است. ممکن است در مواردی اجرای حقّ برای مجری آن تکلیف باشد و برای مردمی که موضوع اجرای آن عدالت هستند، حقوق تلقی شود. همانطوری که ایشان میفرمایند: «عدالت، یعنی اینکه حقوق انسانی و اجتماعی و عمومی و حدود الهی، یکسان بر مردم اجرا شود.»[۸]
بند هفتم: عدالت فردی
در مواضعی از اندیشه آیتاللهخامنهای عدالت بهمثابه یک مسئله اخلاقی یا فقهی و تکلیفی در ارتباط با افراد مورد توجه قرار گرفته است. خواه فرد در جایگاه سیاسی_اجتماعی قرار داشته باشد یا در همان سلک فردی باشد. «عدالت یعنی اینکه انسان از گناهان به طور معمولی اجتناب کند، یعنی در او حالتی باشد که به طور عادی و معمول از او گناه سر نمیزند، نه اینکه انسان عادل، معصوم است و هیچ وقت اشتباه نمیکند.»[۹]
بند هشتم: عدالت اجتماعی
«عدالت اجتماعی یعنی اینکه از همه برکات جامعه اسلامی همه قشرها بهره برند و محرومان و پابرهنهها که همیشه در طول تاریخ پشت سر پیامبران بودهاند، بهعنوان خودیهای نهضت اسلامی از قسط و عدالت… عدالت اجتماعیای که از اخلاقیات و از فرهنگ صحیح منفک باشد، این خواهد شد. عدالت اجتماعی هم یک امر اجتماعی محض است و مربوط است به حکومت، مربوط است به سیاست، مربوط است به شیوه فرمانروایی در جامعه، جز به برکت یک فرهنگ صحیح در اذهان یکایک مردم قابل تأمین نیست.»[۱۰] در جای دیگر ایشان عدالت فردی و عدالت اجتماعی را دو قسیم برای عدالت انسانی معرفی میکنند: «عدالت به معنای انسانی آن به بهطورکامل متجلی است. عدالت انسانی در دو قلمرو فردی و اجتماعی خود را نشان میدهد؛ عدالت یک انسان در قلمرو فردی او عدالت یک انسان در زمینه حکومت و فرمانروایی او که عدالت اجتماعی بهش میگوییم.»[۱۱]
بند نهم: عدالت سیاسی
عدالت سیاسی عمدتاً در حوزه قدرت سیاسی و دولت اسلامی است که هم نقش قانونگذاری عادلانه بر عهده دارد و هم باید آن را اجرا کند و برای حسن اجرای آن باید داوری نماید. به همین مناسبت است که در اسلام اختیارات حاکم اسلامی اختیاراتی وسیع و بسیار گسترده است برای خاطر اینکه بتواند در جامعه عدالت اجتماعی را برقرار کند.[۱۲]
بند دهم: عدالت اقتصادی
گاهی از این عدالت با عنوان عدالت توزیعی یاد شده است. اقتصاد و زندگی اقتصادی از مهمترین حوزههای مرتبط با عدالت است که آیتاللهخامنهای توجه ویژهای بدان دارند و معتقدند: «یکی از اساسیترین بخشهای عدالتی که قرآن معتقد است نبوتها و بعثتها برای عدالت است، عدالت اقتصادی است، عدالت در بهرهمندیهاست.»[۱۳]
بند یازدهم: عدالت خدماتی
در منظر آیتاللهخامنهای گاهی عدالت معادل رفتار دینیای ارزیابی شده است که در خدمت به انسانها بهکار گرفته میشود: «رفتار دینی یعنی گسترش عدالت در جامعه و خدمت به آحاد مردم. در اسلام خدمت به انسانها، حتّی انسانهای غیرمؤمن هم مورد نظر است؛ افق دید اسلام خیلی وسیع است. خدمت کردن، اجتناب از تبعیض، اجتناب از تضییع بیتالمال و اجتناب از تضییع حقوق مردم.»[۱۴]
بند دوازدهم: عدالت رهاییبخش
در برهههایی از تاریخ بشر، عدالت بهانهای برای ازبینبردن آزادیهای بشر و به غُل و زنجیر کشاندن انسانها بوده است. درحالیکه در اندیشه اسلامی، عدالت روح آزادیخواهی، رهاییبخشی و قدرت مطالبه حق و شجاعت مقابله با ظلم را ترویج میکند. «بروز عدالت در یک جامعه، آنجایی است که یک فرد از طبقات هرچند پایین اجتماع، درصورتیکه بر او ظلمی روا شود یا حقی ضایع شود، بتواند جلوی ولی امر مسلمین و عالیترین فرد مملکت بایستد و احقاق حق کند بدون اینکه صدایش بلرزد. عدهای این را عملی نمیدانند، ما احساسمان این است که اینها احتمالاً اعتماد کافی به ولایت و فضای ولایی ندارند، وگرنه در فضای ولایی و تحت زعامت ولایت فقیه، این عملی است. عدهای بحث عدالتخواهی را مقابل آزادیخواهی میدانند؛ اما آزادیخواهی هم در عدالتخواهی است؛ اگر عدالت در جامعهای نهادینه شود، حقوق افراد و آزادیها پاس خواسته شد.»[۱۵]
گونههای عدالت منحصر در موارد دوازدهگانه فوق نیست و ممکن است موارد دیگری به آنها اضافه شود یا برخی از آنها در ذیل دیگری قرار بگیرد و در آن ادغام شود؛ بنابراین ذکر آنها تنها از این نظر بود که نشان دهیم در اندیشه سیاسی آیتاللهخامنهای عدالت در همه عرصههای آفرینش و در ابعاد مختلف حیات انسانی مطرح شده است.
در نتیجه از دیدگاه آیتاللهخامنهای، عدالت از مهمترین شالودههای جامعه انسانی و اسلامی است و بهمعنای آن است که در جامعه هرچیزی در جای خود و متناسب با جایگاه خویش قرار گیرد و حقوق فردی و اجتماعی بهنحو احسن مراعات شود. از این منظر عدالت از اساسیترین مفاهیم بنیادی فلسفه اخلاق و فلسفه سیاسی است و نقطه تلاقی سه حوزهی دین، فلسفه و جامعه است و از مهمترین غایات زندگی سیاسی انسانهاست. ایشان بهطور مشخص عدالت را در سه رویکرد هستی شناسانه، اخلاقی و فردگرایانه و اجتماعی و سیاسی مطرح میکنند. عدالت در معنی نخست، از نیازهای طبیعی، اصلی و همیشگی، آرمانی دائمی و غیرقابلتغییر است. قانون طبیعی آفرینش است که بر پایه توحید بنا شده است و گردش طبیعی این عالم و تاریخ بشر بر مدار آن میچرخد. این عدالت سنت الهی است که جهتگیری فلسفه تاریخ بر مبنای آن است. این عدالت منطبق بر حق است و حق آن قانون و جعلی است که منطبق با واقعیت است و محور و مدار همهچیز است و از اصول ثابت اسلام است. چنین عدالتی بنیان علم و سنت آفرینش الهی و غیرقابلتغییر و تبدیل است و هر نظام اجتماعی اگر بهدنبال این سنت طبیعی و قانون الهی آفرینش حرکت کند، ماندگار است.
[۱] بیانات در مصاحبه با روزنامه کیهان، ۱۳۶۳/۱۰/۱۳
[۲] بیانات در دیدار با مسؤلان و کارگزاران نظام به مناسبت عید عدیر خم، ۱۳۷۱/۰۳/۳۰
[۳] بیانات در مراسم افتتاحیه پنجمین کنفرانس اندیشع اسلامی، ۱۳۶۵/۱۱/۰۹
[۴] سوره حدید، آیه۲۵
[۵] بیانات در دیدار با گروهی از خانواده های شهدا و جانبازان، ۱۳۷۰/۰۸/۰۱
[۶] سوره حدید، آیه ۲۵
[۷] بیانات در مصاحبه با روزنامه کیهان، ۱۳۶۳/۱۰/۱۳
[۸] بیانات در دیدار با مسؤلان و کارکنان، در سالروز ولادت امام زمان(عج)، ۱۳۶۸/۱۲/۲۲
[۹] خطبه های نماز جمعه، ۱۳۶۷/۰۲/۱۲
[۱۰] بیانات در دیدار اعضای شوراهای فرهنگ عمومی کشور، ۱۳۷۹/۰۴/۱۹
[۱۱] بیانات در خطبه های نماز جمعه تهران ۱۳۷۹/۱۲/۲۶
[۱۲] خطبه های نماز جمعه ۱۳۶۳/۰۶/۲۳
[۱۳] بیانات در دیدار با انجمن های اسلامی بانک های کشور ۱۳۶۶/۰۵/۲۲
[۱۴] بیانات در جمع مردم مشهد ۱۳۸۳/۰۱/۰۲
[۱۵] بیانات در دیدار دانشجویان ۱۳۸۱/۰۹/۰۷
اصل عدالت اگر چه به عنوان یکی از مهمترین رکن های دین اسلام مطرح اسـت اما تـاکنون بیـان روشن و کاملی درباره معیارهای عدالت، بویژه در حوزه «اقتصادی و نسبت آن با عدالت اجتمـاعی» توسط متفکران اسلامی ارائه نشده اسـت. امام خمینی(ره): در ترسیم مسیر حرکت جمهوری اسلامی، عدالت را به عنوان سنگبنایی اساسی معرفی […]
حقوق شهروندی در اندیشه امامین انقلاب اسلامی(۱8)
دیدگاه بگذارید