Sorry. No data so far.
از نظر امام هر چند آزادی جنبه ابزاری و وسیلهای دارد و ارزشیابی آن منوط به جهتگیری آن است، لکن تعابیری از قبیل حق طبیعی، موهبت الهی، هدیه الهی و غیره این نکته را تداعی میکند که با سلب حقوق طبیعی و موهبت الهی از مردم و با اجبار و اکراه نمیتوان ارزشهای متعالی را در جامعه گستراند. و این یادآور این آیه شریفه است که: اَفَانتَ تُکرِهُ النّاس حَتّی یَکونُوا مؤمِنین. (آیا تو مردم را مجبور میکنی که مؤمن باشند؟ )و البته این امر نمیتواند بدین معنا باشد که هر عملی نیز آزاد است. امام آزادی را در پناه قانون اساسی مجاز میدانند.
پایگاه تحلیلی مصداق/ از آنجا که آزادی با ابعاد مختلفاش در رشد و تکامل انسان و جامعه نقش مؤثری دارد، از اهمیّت ویژهای برخوردار است و از موهبتهای الهی به شمار میرود. قرآن به آزادی عقیده و اندیشه اشاره میکند و همچنین یکی از رسالتهای پیامبران از آدم تا خاتم الانبیاء(ص)، آزادی انسان از خمود و جمود و بردگی است. ائمه(علیهم السلام) هم آزادی انسان را مورد توجه قرار دادهاند. بنابراین قرآن و سنت، آزادی را جزو فطرت انسان میداند و یکی از علل انحطاط مسلمین در بعضی از اعصار را خمود و جمود فکری آنان و ناشی از نبودن آزادی ذکر میکند.
براساس اندیشه امام خمینی(رحمه الله) آزادی عطیهای الهی است و اسلام آن را امری فطری میداند و در اوج شکل گیری نهضت اسلامی ایران بزرگترین جرم شاه را سلب آزادی های اجتماعی دانسته و چنان شفاف و آزاد اندیشانه از آن سخن میگویند که به حق، شایسته روشنفکرترین و روزآمدترین و آگاهترین سیاستمدار فرزانه و فرهیخته دینی میباشد: «این چه وضعى است که در ایران هست؟ این چه آزادى است که اعطا فرمودهاند آزادى را؟! مگر آزادى اعطا شدنى است؟! خود این کلمه جرم است. کلمه اینکه «اعطا کردیم آزادى را» این جرم است. آزادى مال مردم هست، قانون آزادى داده، خدا آزادى داده به مردم، اسلام آزادى داده، قانون اساسى آزادى داده به مردم. «اعطا کردیم» چه غلطى است؟ به تو چه که اعطا بکنى؟ تو چه کاره هستى اصلش؟ «اعطا کردیم آزادى را بر مردم»! آزادى اعطایى این است که مىبینید. آزادى اعطایى که آزادى -حقیقتاً- نیست، این است که مىبینید. براى این است که مردم را اغفال کنند.» [۱]
حضرت امام (رحمه الله) در سندی که صحیفهنور از آن به عنوان تاریخی ترین سند مبارزاتی ایشان (۱۳۲۳/۲/۱۵) یاد میکند، به روشنی هر چه تمامتر، بزرگترین محدودیت و مانع در جهت آزادی انتخاب را خودخواهی، قیام و عمل برای منافع شخصی و برای نفس و مهمترین جهت برای آزادی عمل یا آزادی سیاسی و اجتماعی را «قیام برای خدا» میدانند. امام در این سند تاریخی، ضمن رد میلگرایی لیبرالها، عبور از دایره تنگ و تاریک طبیعت را سر منشأ سیر به سوی انسانیت و قیام الله میدانند و بدینوسیله، هم انتخاب اخلاقی (ناشی از ایمان به خدا در تاریخ ۵۷/۱۰/۱۹) و هم جهت این انتخاب یا آزادی عمل را (قیام و عمل برای خدا) روشن میسازند. امام در این نامه تاریخی مینویسند:
قال الله تعالی: «قُلْ إِنَّمَا أَعِظُکُمْ بِوَاحِدَهٍ أَنْ تَقُومُوا لِلَّهِ مَثْنَى وَفُرَادَى»خدای تعالی در این کلام شریف، از سر منزل تاریک طبیعت تا منتهای سیر انسانیت را بیان کرده و بهترین موعظههایی است که خدای عالم از میان تمام مواعظ انتخاب فرموده و این یک کلمه را پیشنهاد بشر فرموده، این کلمه تنها راه اصلاح دو جهان است.
قیام برای خداست که ابراهیم خلیل الرحمن را به منزلت خلت رسیده و از جلوه گوناگون عالم طبیعت رهانده. قیام برای خداست که خاتم النبیین – صلی الله علیه و آله – را یک تنه بر تمام عادات و عقاید جاهلیت غلبه داد و بتها را از خانه خدا برانداخت و به جای آن توحید و تقوا را گذاشت و نیز آن ذات مقدس را به مقام قاب قوسین او ادنی رساند. خودخواهی و ترک قیام برای خدا ما را به این روزگار سیاه رسانده و همه جهانیان را بر ما چیره کرده و کشورهای اسلامی را زیر نفوذ دیگران درآورده. قیام برای منافع شخصی است که روح وحدت و برادری را در ملت اسلامی خفه کرده، قیام برای نفس است که بیش از ده میلیون جمعیت شیعه را به طوری از هم متفرق و جدا کرده که طعمه مشتی شهوت پرست پشت میزنشین شدند.[۲]
قابل تأمل است که حضرت امام (رحمه الله) همین عبارات را در تاریخ ۵۷/۸/۲۸ یعنی ۳۴ سال بعد نیز تکرار میکنند که بیانگر صلابت فکر و اندیشه ایشان است.
بنابراین، میتوان از فرمایشات و نوشتههای امام این گونه استنباط نمود که ایشان جهت هرگونه اعمال و رفتاری را در مرتبه اول، خداوند تبارک و تعالی میدانند و آن را به عنوان ارزش غایی معرفی میکنند.
علاوه بر آنکه میتوان در اندیشه امام جهت مطلوب آزادی عمل یا آزادی سیاسی را خداوند متعال دانست، ایشان در جاهای دیگر و به طور تلویحی به نفی میل گرایی لیبرالیسم غربی میپردازند. از جمله: این آزادی غربی که هر کس هر کاری دلش میخواهد بکند ولو اینکه فحشا باشد، ولو اینکه یک کارهایی باشد، ناشایسته. اینطور آزادی در ایران نمیتواند باشد.[۳]
حضرت امام (رحمه الله) در کنار توجه به خداجویی و خدامحوری به عنوان ارزش غایی اعمال و رفتار انسانی، اسلام را به عنوان «دین حق» و دین کامل «مقدمه معرفه الله»، کانون اصلی فعالیتها و مبارزات خود قرار میدهند و با تمام علاقهای که به آزادی و حتی استقلال این مرز و بوم داشتند و رنج و سختیای که در جهت تحقق این دو «موهبت و هدیه الهی» بر خود هموار نمودند، اسلام را هدف و غایت اصلی خود معرفی میفرمایند:ما استقلالی که اسلام تویش نباشد نمیخواهیم.[۴]
با این وصف، به رغم آنکه امام، آزادی صرف را ارزش غایی ندانسته و در مقام ارزشیابی آن بیشتر به جهت آن توجه میکنند، بدین معنا نیست که آزادی از هیچ مرتبتی از ارزش برخوردار نباشد.
حضرت امام(رحمه الله) در قالب عبارات مختلف در طول حیات سیاسی خود به تشریح جایگاه و منزلت آزادی در اسلام پرداخته و با عناوینی از قبیل «حق طبیعی»، «موهبت الهی»، «هدیه الهی»، «امانت خدا» و … از آن یاد کرده اند:
«اسلام بیش از هر دینی و بیش از هر مسلکی به اقلیتهای مذهبی آزادی داده است. آنان نیز باید از حقوق طبیعی خودشان که خداوند برای همهی انسانها قرار داده است، بهرهمند شوند.[۵] این آزادی که خدا به ما عنایت فرموده است و یک هدیه الهی است.[۶] آزادی یک نعمت الهی است. آیا در این موقع که آزاد هستیم، ببینیم که از این آزادی آیا سوء استفاده میکنیم یا استفاده مشروع؟ آزادی یک امانت الهی است که خداوند نصیب ما کرد.[۷]»
علاوه بر توجه به جهت آزادی و جایگاه و منزلت آن در اسلام، یکی دیگر از محورهای قابل استنباط و استخراج از گفتهها و نوشتههای حضرت امام (رحمه الله) انواع آزادی است که از آزادیهای مصطلح تا آزادیهای متعالیای همچون شهادت در نوسان است. امام علاوه بر تأکید بر آزادی قلم و مطبوعات، آزادی عقیده و بیان، آزادی رأی و انتخابات، آزادی تعیین سرنوشت، آزادی احزاب، آزادی تجمعات سیاسی و مذهبی، آزادی فرهنگی، آزادی اقلیتهای مذهبی و … به دو آزادی دیگر نیز اشاره میکنند؛ یکی آزادی بزرگتر که شهادت است و بیانگر انسان شناسی الهی ایشان در برابر انسان شناسی مادی لیبرالهاست و دیگری آزادی از دخالت بیگانگان (آزادی اجتماعی به معنای استقلال) است.
در جایی دیگر نیز آزادی را به دو دسته منطقی و غیرمنطقی تقسیم میکنند و آزادی غیرمنطقی را شامل آزادی استعماری، آزادی وارداتی، آزادی توطئه، آزادی فحشا و بیبند و باری و آزادیهای مخرب میدانند و آن را محکوم میکنند. از محورهای دیگر مورد عنایت ایشان منابع تعیین کننده محدوده آزادی است. ایشان در کل و با اولویت بخشی به قانون اساسی اسلامی به منابعی از قبیل اسلام و قوانین اسلامی، قانون اساسی، مصلحت مردم و جامعه اسلامی، انقلاب اسلامی، عقل، اخلاق و سنن انسانی، خواست و مسیر ملت، حیثیت جمهوری اسلامی، حیثیت فرد، عفت عمومی و عدم وابستگی به قدرتهای بیگانه اشاره میکنند. به هر حال در جاهای مختلف به محدوده آزادی در پرتو قانون (اسلامی) اشاره میکنند: آزادی در حدود قانون باید باشد. قوانین اسلام را باید ملاحظه کرد، در چهارچوب قوانین اسلام، در چهارچوب قانون اساسی، بیان آزاد و بحث آزاد [۸]
چون ایشان قبل از پیروزی انقلاب اسلامی بر قانون اساسی تأکید داشتند، ظاهراً این سؤال و شبهه مطرح بوده است که اگر قانون اساسی گذشته، هر چند به آن عمل نمیشده است، مورد تأیید است، چرا باید اقدام به تنظیم و تدوین قانون اساسی جدیدی نمود. حضرت امام (رحمه الله) در سال ۴۱ (۴۱/۹/۱۱) به صراحت به این شبهه پاسخ میدهند:
نه اینکه قانون اساسی در نظر ما تمام باشد، بلکه اگر علما از طریق قانون صحبت کنند برای این است که اصل دوم متمم قانون اساسی، قانون خلاف قرآن را از قانونیت انداخته است. [۹] هر چند موافق دین و قوانین اسلام باشد ما با کمال تواضع گردن مینهیم و هر چه مخالف دین و قرآن باشد، ولو قانون اساسی باشد، ولو الزامات بین المللی باشد، ما با آن مخالفیم.[۱۰]
در نتیجه :
۱- حضرت امام(رحمه الله) با نفی میل گرایی لیبرالیسم، اصل را بر ایمان گرایی و نفی خودخواهی و نفع شخصی نفس پرستی میگذارند و بدینوسیله آزادی انتخاب نزد ایشان صبغهای اخلاقی و مذهبی پیدا کرده و دایره این انتخاب از یک جهت ضیق (در برابر میل گرایی) و از جهتی دیگر وسیع (رهایی از ترس غیر از خدا) میشود ولکن برد عملش به دلیل تن ندادن به هر رابطه و ساختاری، وسیعتر و البته قابل پیش بینیتر خواهد بود. رفتار اخلاقی قابل پیش بینی نیز زمینه مساعدتری برای وفاق نهادینه شده اجتماعی فراهم میکند.
۲- ارزش غایی و جهت نمایی هر عمل و رفتاری از جمله آزادی عمل یا آزادی سیاسی در نزد امام به عنوان یک اسلام شناسی حقیقی، خداوند متعال است و از طریق خداوند است که اسلام به عنوان ملاک عینی داوریها و ارزشیابیهای آزادی در مرتبت دوم مطرح میشود. در اندیشه امام مرتبت سومی نیز وجود دارد و آن در خدمت «خلق»، «رشد ملت»، «صلاح ملت»، و «حرکت در مسیر مردم» بودن است.
۳- از نظر امام هر چند آزادی جنبه ابزاری و وسیلهای دارد و ارزشیابی آن منوط به جهتگیری آن است، لکن تعابیری از قبیل حق طبیعی، موهبت الهی، هدیه الهی و غیره این نکته را تداعی میکند که با سلب حقوق طبیعی و موهبت الهی از مردم و با اجبار و اکراه نمیتوان ارزشهای متعالی را در جامعه گستراند. و این یادآور این آیه شریفه است که: اَفَانتَ تُکرِهُ النّاس حَتّی یَکونُوا مؤمِنین. (آیا تو مردم را مجبور میکنی که مؤمن باشند؟ )و البته این امر نمیتواند بدین معنا باشد که هر عملی نیز آزاد است. امام آزادی را در پناه قانون اساسی مجاز میدانند.
۴- انواع و گستره آزادی در آثار امام به گونهای است که کل حقوق شهروندی، اعم از حقوق مدنی « (آزادی عقیده، بیان، مطبوعات، تعیین سرنوشت و …) »، حقوق سیاسی (رأی و انتخابات) و حقوق اجتماعی (عدالت اجتماعی، امنیت و …) را پوشش میدهد. برخلاف لیبرالها که به لحاظ نظری تأکیدشان بر حقوق فردی مدنی و سیاسی است، امام با تأکید بر سطح اجتماعی آزادی و منابع تعیین کننده محدودیتها (مصلحت مردم، خواست و سیر ملّت و …) بر بُعد اجتماعی این حقوق تأکیدی خاص دارند و این مسأله، امام را به نظریه مسؤلیت اجتماعی در نظریههای آزادی مطبوعات نزدیک میسازد.
[۱] صحیفه امام، موسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی (ره) ج۳، ص:۴۰۶ و ۴۰۷
[۲] Self. Realization
[۳] صحیفه نور، وزارت فرهنگ و ارشاداسلامی ج۱، ص ۲۴٫
[۴] صحیفه نور، ج۴، ص ۳۱۹
[۵] صحیفه نور، ج ۳ ص ۲۷۲٫
[۶] صحیفه نور، ج۲، ص ۲۵۰٫
[۷] صحیفه نور، ج۳، ص ۱۰۲٫
[۸] صحیفه نور، ج۴، ص ۳۱۸٫
[۹] صحیفه نور، ص ۳۱۹٫
[۱۰] صحیفه نور، ج۱، ص ۴۵٫
در این پرونده بنا به بازخوانی و انتشار مصاحبههای کمتر دیده شده «آیت الله سید علی خامنهای» با رسانههای مختلف داخلی و خارجی در دوران ریاست جمهوری داریم.
حقوق شهروندی در اندیشه امامین انقلاب اسلامی(۱8)